با مهار ظاهری تمدن اسلامی در ایران و مجموعه خدمات دولت عثمانی به غرب، زمینه برای استقرار حاکمیتی که شیطان از روز نخست به دنبال ایجاد آن در زمین بود، فراهم شد.

 

پایگاه تاریخ تطبیقی؛ با مهار ظاهری تمدن اسلامی در ایران و مجموعه خدمات دولت عثمانی به غرب، زمینه برای استقرار حاکمیتی که شیطان از روز نخست به دنبال ایجاد آن در زمین بود، فراهم شد.

این حاکمیت شیطانی وماً بدین معنی نبود که تمامی عناصر این تمدن ساخته و پرداخته شیطان باشد، چرا که اساساً شیطان چنین توان انجام چنین عملی را ندارد.

در جریان نفوذ در امت موسای کلیم و تشکیل حزب شیطان نیز دیدیم که نهایتاً ثمره تلاش‌های این پیامبر بزرگ در سازمان دهی قومی بود که یکسره در اختیار شیطان قرار گرفت.

در اینجا نیز مواد خامی که در اختیار این حزب(شیطانی) قرار داشت، عناصری تمدنی بود که از بقایای حکومت بیزانس، تمدن مصطلح اسلامی و از همه مهم‎تر تمدن واقعی اسلامی _ به ویژه در حوزه دانش _ در آن دوره موجود بود.

حدود هزار سال پیش(در سال 395 م) امپراتوری روم با الگوی تکراری اختلاف میان مردمی که نام دینی الهی را بر خود بر می‌گزینند، به دو پاره غربی و شرقی تجزیه شد.

در سال 476 روم غربی مورد تاخت و تازه اقوام ابتدایی و مهاجمی چون ژرمن‌ها، مجارها و فرانک‌ها قرار گرفت که همگی نیاکان کشورهای امروزی اروپا هستند.

در سال 313 کنستانتین(امپراتور روم) با صدور فرمان میلان، تساهل رسمی نسبت به مسیحیت را اعلام کرد و در سال 381 تئودوسیوس، مسیحیت را دین رسمی امپراتوری خواند.

ولی پس از این دوران شاهد مسائل تمدنی اندکی هستیم و این نشان می‎دهد حزب شیطان حتی تحمل استقرار دین تحریف شده در اروپا را نداشت و مقدمات حمله به آن را فراهم کرد.

در نتیجه این حملات شهر رم سقوط کرد و جلوه‌های تمدنی همانند شهرنشینی، تجارت و دانش به فراموشی سپرده شد.

این آغاز دورانی بود که در مقابل قرون قدیم _ که دوران تمدن‎های یونان و روم باستان را در بر می‌گیرد _ و قرون جدید پس از رنسانس، دوره قرن وسطا» نام گرفت.

این نوع نامگذاری متأسفانه رنسانس را نقطه محوری تحلیل تاریخ تمدن قرار داد و از آنجا که عمده تاریخ نگاری‌ها و تحریفات آن مربوط به پس از این دوره است، این تصور قالبی به شکلی جداناشدنی به عنوان یکی از باورهای جدی مردم جهان در آمد.

براساس این باور هر آنچه که در دوره قرون وسطا شکل گرفت – از جمله حاکمیت دین و کلیسا به عنوان مهم‌ترین ممیزه آن _ ابتدایی، عقب مانده و منفور است و تمدن واقعی بشر مربوط به دوران پس از این روزهای تاریک است که از حاکمیت دین خلاص شد و به سوی انسان محوری حرکت کرد.

منبع: تاریخ تمدن و ملک مهدوی، ص 497 و 498


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها