پایگاه تاریخ تطبیقی به نقل از پایگاه صهیون پژوهی خیبر، ولایت در امتداد تاریخی و معرفتی نبوت در بستر اعتقادات شیعه است؛ یعنی امام جانشین رسول الله (ص) در همه ابعاد به جز نزول وحی است. البته امام واسطه فیض و تنها مرجع تام تفسیر کلام خداست. از این جهت ارتباط انسان با آسمان هیچ گاه قطع نمیشود و به این معنا امامت امتداد جریان وحی هم هست.
دشمنان اسلام بعد از رسول الله (ص) هیچ گاه نتوانستند مرجعیت دینی اهل بیت علیهم السلام را نادیده بگیرند؛ زیرا برای پاسخ به سوالات و شبهات کسانی که بعد از پیامبر (ص) مسلمان شده بودند به شدت به معارفی که نزد جانشین به حق پیامبر (ص) بود نیاز داشتند. تداوم این شرایط، جایگاه نظام خلافت را در مقابل نظام امامت به خطر میاندخت.
با توجه به جایگاه رفیع اجتماعی، علمی و معنوی امام علی علیه السلام که حتی مورد توجه خلفا نیز بود، نظام ی حاکم از جهت نخنما شدن بحران مشروعیت خود به شدت احساس خطر کرد. یکی از تهای طبقه حاکم برای انحراف افکار عمومی، بدیلسازی بود؛ باید توجه مردم را به گروه جدیدی به عنوان مرجع علمی و اجتماعی جلب میشد تا جایگاه امام علی علیه السلام به عنوان اصلیترین گزینه رهبری ی، دینی و علمی جامعه کمفروغ شود. در این شرایط بهترین تدبیر این بود که رقبای علمی در مقابل اهل بیت عَلَم شود. شرایط فرهنگی و اجتماعی مدینه، علمای یهودی را به عنوان بهترین گزینه مطرح میکرد.
به این ترتیب جهان اسلام با بازیگران فرهنگی-اجتماعی و علمی جدیدی مواجه شد که از حمایت و مدیریت نظام ی حاکم بهرهمند بودند. بعد از رحلت رسول الله (ص) برخی از علمای یهودی مانند کعب الاحبار، ابوهریره و عبدالله بن سلّام مسلمان شدند. آنها از طرفی از حمایت نظام ی برخوردار بودند و از طرف دیگر شرایط و فضای اجتماعی زمینه پذیرش آنها را داشت.
علمای یهودی تازهمسلمان شده چند کارکرد اصلی داشتند: ۱٫ جعل روایاتی که برای اهل بیت علیهم السلام بیان شده بود برای دیگران به ویژه بنی امیه و خلفا؛ ۲٫ جعل روایاتی در تقابل با عقاید اسلامی. این روایات به اسرائیلیات موسوم شدند. هدف کلان آنها ایجاد میراث دینیای بود که تقابل با یهود در آن مشهود نباشد. نباید فراموش کنیم که رسول الله (ص) شدیدترین برخوردها را با یهودیان داشت و قرآن، دشمنی یهود را شدیدترین دشمنی نسبت به اهل ایمان معرفی میکند. (لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِّلَّذِینَ آمَنُواْ الْیَهُودَ …
[۱])
این راهبرد از چند جهت مهم و قابل توجه است:
اینجاست که مخالفت پیامبر (ص) با مراجعه مسلمانان به اهل کتاب به ویژه یهود را بهتر درک میکنیم. پیامبر (ص) بسیار تلاش کرد با ارائه معارف اصیل دینی اعراب را از خودباختگی علمی و فرهنگی در مقابل یهودیان خارج کند و آنها را از گزارههای انحرافی دین یهود دور کند. این سیره عملی رسول الله (ص) با رویه کلی مواجهه قرآن با یهود کاملا همخوانی دارد چراکه قرآن همواره از بنیاسرائیل به بدی یاد میکند. تصویر کلی یهود در قرآن، قومی عهدشکن، تحریفگر، بهانهگیر، ناسپاس و سستعنصر است.
حضور علمای یهود در بین مسلمانان در قالب نوکیشان مسلمان بعد از دوران رحلت پیامبر (ص)، چند سوال به ذهن خطور میکند:
البته این تاثیرگذاری محدود به دوران این علمای یهودی مسلماننما نشد و این جریان از دو جهت ادامه یافت:
طبری در موارد بسیاری به ویژه در مورد ادیان و مذاهب از او مطالبی را نقل کرده است.
اقدامات بنی عباس در راهاندازی نهضت ترجمه آثار یونایی و رومی (غربی) و هندی (شرقی)، رسمیتبخشی به گروههای فقهی اهل سنت در مقابل فقه جعفری و برگزاری مناظرههای علمی امام رضا و امام جواد علیهما السلام با علمای یهود و مسیحیت را میتوان در این راستا تحلیل کرد. البته نتیجه کار هم مشخص بود: نمایان شدن سرچشمههای علم و حکمت الهی اهل بیت علیهم السلام.
در این شرایط بود که امام صادق علیه السلام، تبیین و توسعه بنیان نظری و معرفتی نظام شیعه را به کمال رساند تا جایی که مکتب شیعه به مکتب جعفری لقب گرفت.
تاثیر میراث روایی یهودیزه شده (اسرائیلیات) وقتی تشدید شد که نظام کلامی اهل سنت از معتزله (عقلگرایی) به اشاعره (نقلگرایی) غلبه یافت. در این شرایط مبانی استنباط احکام دینی در نقل (حدیث و قرآن) منحصر شد که حاصل آن نوعی ظاهرگرایی در فهم دین بود. انحصار در حدیث، نفی عقل و اجتهاد از مهمترین ویژگیهای اشاعره است به این ترتیب آنها روشی متفاوت در فهم شریعت در پیش گرفتند که فقط مراجعه به ظاهر اخبار را مبنای کار خود قرار داده بود و برای فهم عقلی جایگاهی قائل نشده بود. به این ترتیب نقلگرایی و مبنای آن در فهم دین صرفا در عرصه دانشی و فقهی باقی نمیماند و آثار آن در عرصه ت و اجتماع نیز بروز پیدا میکند.
حاصل این شرایط در نظام دینداری اهل سنت، انحصار در تمسک به روایات بود؛ روایاتی که از مبنای یهودیزه شده عبور کرده بودند. طبیعی است خروجی این نظام دینی، ضدیت با یهود نخواهد شد. بنابراین نباید از گروههای جهادی اهل سنت مبارزه با اسرائیل را انتظار داشت. از این جهت اهل سنت با میراث دینی خود نمیتواند در مقابل اسرائیل بایستند مگر اینکه بر مبانی ملیگرایی (اعراب و اسرائیل) تاکید کند یا متاثر از مبانی ی شیعه باشد. (هر چند در مبانی فقهی از اهل سنت تبعیت کند) اما در مقابل، نظام معرفتی شیعه بر اساس نظام ولایت، در تقابل با دشمنانی (یهودیانی) شکل گرفت که قرآن دشمنی آنها را شدیدترین توصیف میکند.
به عبارت دیگر دستاورد عالمان یهودی مسلماننما در جعل حدیث و وارد کردن معارف انحرافی یهود به اسلام (اسرائیلیات)، ایجاد میراث حدیثیای بود که سبب میشد هیچگاه اهل سنت در تقابل با یهود قرار نگیرد چنانکه در طول تاریخ هیچ اهل سنتی بر اساس میراث تاریخی خود در مقابل یهود قرار نگرفته است مگر اینکه در عین بهرهمندی از مرجعیت فقه اهل سنت، از پایگاه ی شیعی برخوردار شده باشد؛ مانند حماس. نه تنها از طرف هیچ یک از گروههای جهادی اهل سنت مانند القاعده و داعش حتی یک تیر هم به سوی رژیم اشغالگر قدس پرتاب نشده است بلکه شاهد حمایتهای مستقیم و غیرمستقیم رژیم اشغالگر قدس از این گروهها بودهایم. ارائه تجهیزات جنگی، مساعدتهای امنیتی و اطلاعاتی و مداوای زخمیان جنگی برخی از این نمونهها است.
[۱] – مائده، آیه ۸۲٫
محسن محمدی
درباره این سایت