کسانی از ترور حضرت امیر(ع) اطلاع داشتند، عده‌ای چشمشان را بستند. چون کسانی که اطراف حضرت را گرفته بودند، دشمنان حضرت(ع) بودند، زیرا دوستان حضرت(ع) در اردوگاه نخیله جمع شده بودند.

پایگاه تاریخ تطبیقی؛ هر روز خبر حملات بنی امیه به حضرت علی(ع) می‌رسید، یمن، انبار، مکه، مدینه و شهرهای دیگر، یکی پس از دیگری مورد هجوم عمال معاویه قرار می‌گرفت. آرام آرام پهنه حکومت حضرت رو به ناامنی می‌رفت. پس از حمله به انبار و در پی اعلان عمومی حضرت، عده‌ای با اکراه، داوطلب مقابله با مهاجمان شدند. اما وقتی به انبار رسیدند که افراد معاویه خود را به شام رسانده بودند.(1)

پس از غارت مکه و مدینه، حضرت دوباره مردم را جمع کرد ولی نتیجه‌ای نداشت. حضرت فرمود: دیگر نمی‌توان بر شما مردم حکومت کرد؛ چرا که حکومت بر شما مثل لباس کهنه‌ای است که با دوختن هر سوی آن، سمت دیگرش دچار آسیب می‌شود. حملات ادامه داشت و حضرت هر جمعه فرمایش‌های خود را تکرار می‌کرد و آن‌ها نیز پاسخ‌هایشان را یک بار می‌گفتند: خسته شده‌ایم و توان جنگ کردن نداریم؛ بار دیگر می‌گفتند: الان وقتش نیست.

حضرت در جواب فرمود: اگر خستگی وجود داشته باشد، برای دشمن شما نیز هست. ما در مواضع تدافعی قرار گرفته‌ایم و این باعث می‌شود که تمام گزینه‌ها علیه ما باشد. دفاع، راه حل نیست و تا زمانی که مرکز فتنه و مغز آشوب‌ها فعال است، نباید انتظار بهبود اوضاع را داشت. ما باید اصل را بزنیم تا فروع از کار بیفتند.

پاسخ آنان سکوت بود. مردم نباید جواب می‌دادند، چون آن‌ها تابع بزرگانشان بودند و بزرگان قوم و خواص هم جواب حضرت را با سکوت می‌دادند؛ سکوت تلخی که نشان از تنهایی حضرت داشت.

نقل شده است که حضرت در حالی که می‌گریست، شروع کرد به صدا زدن شهدا؛ عمار کجاست؟! مالک کجاست؟! ابوالهیثم کجاست؟! چه شدند مردانی که هرگاه آن‌ها را صدا می‌کردم، شمشیر به دوش آماده بودند.(2) در سخنرانی دیگر نیز فرمودند: خدایا! این مردم از من خسته شده‌اند، من هم از این‌ها خسته شده‌ام؛ علی را از این‌ها بگیر.(3)

تشکیل سپاه

وقتی سخن حضرت رنگ عاطفی گرفت، عده‌ای از میان جمعیت بلند شدند و اعلام آمادگی کردند. آرام آرام اردوگاه کوچکی در نخیله تشکیل شد.(4) در همین زمان که حضرت(ع) دارد نیروها را جمع می‌کند، معاویه به صورت پنهانی مشغول زمینه سازی برای ترور حضرت(ع) است و بقایای خوارج را برای این کار تجهیز و آماده می‌کند.

سازمان او خوارج را تا صف اول نماز حضرت(ع) نفوذ می‌دهد. در این صورت محال نیست که یک نفر بتواند به تنهایی رئیس یک مملکت را ترور کند. مسائل حفاظتی تازه و بدیع نیست، اما شرایط حاکم به شکلی است که بالطبع گروهی برای مراقبت و محافظت از ایشان شکل می‌گیرند.

این مسأله در مورد عمر، ابوبکر، عثمان، معاویه و حتی ولید بن عقبه که در کوفه حکومت می‌کند هم وجود داشت. امیرمومنان(ع) محافظ نداشتند، اما اطرافیان حضرت(ع) از خطرهایی که ایشان را تهدید می‌کرد، بی اطلاع نبودند.

در اینجا نشانه‌هایی وجود دارد که حکایت از جریانی منسجم و منظم برای ترور دارد. وارد شدن کسی به مسجد که مسلح به شمشیر باشد، جز برای محافظان و مأموران امری غیر عادی محسوب میشود و شمشیر وسیله‌ای نیست که بتوان آن را زیر لباس پنهان کرد.

بر فرض هم بتوان پنهان کرد، اما این مسأله برای اطرافیان نزدیک حضرت(ع) قابل تشخیص بود. به هر حال این افراد اهل جنگ و نبرد نبودند و تمام این مسائل را می‌دانستند. مسجد هم آن قدر تاریک نبود که افراد قادر نباشند این فرد را ببینند.

بنابراین در این میان کسانی بودند که از ترور اطلاع داشتند، اما چشمشان را بستند. دلیل این مسأله هم کاملاً روشن است. کسانی که اطراف حضرت را گرفتهاند، دشمنان حضرت(ع) هستند، زیرا دوستان حضرت(ع) نیز در اردوگاه نخیله(برای جنگ با معاویه) جمع شده بودند. البته بسیاری از کسانی که در اردوگاه نیز بودند، به کشته شدن حضرت(ع) رضایت داشتند. نیتی حضرت امیر(ع) از آن‌ها مؤید این مطلب است.

منبع: کتاب تبار انحراف3،(پژوهش در جریان شناسی انحرافات تاریخی، زیر نظر استاد مهدی طائب)، تابستان 94، 15 الی 18

پی نوشت؛

1 – الغارات، ج2، صص464 و 472؛ یعقوبی، ج2، ص195

2 – نهج البلاغه، خطبه‌ی 182، ج2، صص103-109؛ شرح نهج البلاغه، ج10، صص99-100؛ بحار الانوار، ج34، صص124-127

3 – نهج البلاغه، خطبه‌ی25، ج1، صص63-66؛ کنز العمال، ج13، ص194؛ بحارالانوار، ج34، صص159-160

4- نهج البلاغه، خطبه‌ی 182، ص244


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها